
15 همت خسارت برای یک چالش ساختاری!
به گزارش کاریبو به نقل از مارین نیوز، ظهر یکی از روزهای اردیبهشت ۱۴۰۴، در بندری که قلب تجارت دریایی ایران است، آتش شعله کشید. یک انفجار، دو انفجار، و سپس ستونی از دود که از کیلومترها آنسوتر هم دیده میشد. بندر شهید رجایی، آن روز داغ، فقط بندر نبود؛ صحنه یک فاجعه بود.
حالا که چند هفته از آن روز گذشته، گزارشی رسمی از سوی استانداری هرمزگان و سازمان مدیریت بحران منتشر شده؛ گزارشی که نه فقط آمار و عدد دارد، بلکه پیامهایی دارد که اگر جدی گرفته نشود، تکرار حادثه فقط مسأله زمان است.
در این گزارش آمده است که ۵۷ نفر جان خود را از دست دادند. حدود ۱۵۰۰ نفر دیگر مجروح شدند. بندری که سالانه میلیونها تن کالا را جابهجا میکند، در کمتر از چند ساعت، بخشهایی از زیرساختهایش را از دست داد. لرزش انفجارها تا شعاع ۳۰ کیلومتر احساس شد. پنجرههایی شکستند، آژیرها کشیده شدند، و شهری بهتزده به تماشا ایستاد.
اما شاید بزرگترین بخش این گزارش، عددها نباشند. شاید «معنا»ییست که پشت عددهاست.
رقم اعلامشده برای مجموع خسارات: حدود ۱۵۹ هزار میلیارد ریال. این رقم بهتنهایی، بودجه سالانه برخی استانهاست. اما وقتی دقیقتر به اجزای این عدد نگاه میکنیم، داستان روشنتر میشود:
واکاوی دقیق گزارش رسمی مدیریت بحران استانداری هرمزگان در موضوع انفجار بندرشهید رجایی؛ وقتی عددها فریاد میزنند و اینجاست که باید پرسید: اگر همان ۷۵۰۰ میلیارد برای پیشگیری، زودتر هزینه شده بود، آیا نیاز به پرداخت ۱۵۹ هزار میلیارد برای جبران بود؟ آیا هنوز ۵۷ خانواده، عزیزشان را داشتند؟
یکی از نکات کلیدی گزارش، فقدان سامانه هوشمند برای رهگیری محمولههای پرخطر است. مواد شیمیایی خطرناک کنار گوشت منجمد؟ بدون برچسب هشدار، بدون تفکیک؟ حتی یک انبار مواد شیمیایی در بندر باید یادآور درسهای چرنوبیل باشد، نه محلی برای سهلانگاری.
گزارش همچنین به ضعف ساختار مدیریتی، تداخل وظایف نهادهای بندری، و نبود تجهیزات کافی برای مقابله با بحران اشاره میکند. بندر شهید رجایی، بزرگترین بندر کانتینری ایران، سهمی بیش از ۸۱ درصد از تخلیه و بارگیری دریایی کشور را دارد. چنین جایگاهی، ایمنی میطلبد. نه فقط در ظاهر؛ در عمق مدیریت، ساختار، تجهیزات، و آموزش.
با نگاهی عمیقتر، این حادثه تنها یک رویداد بندری نبود، بلکه آیینهای بود از یک چالش ساختاری در مدیریت بحران در زیرساختهای حیاتی کشور. حادثه بندر شهید رجایی نشان داد که بسیاری از فرآیندهای عملیاتی در بنادر، هنوز بر پایه واکنش عمل میکنند، نه پیشگیری. نبود سامانههای هشدار سریع، نبود سازوکارهای بازدارنده برای انبارش و حمل مواد خطرناک، و از همه مهمتر، پراکندگی و تداخل در مدیریت نهادهای مسئول، همگی زنجیرهای از کاستیهایی بودند که در لحظه بحران، به شکلی ناگهانی چهره خود را نشان دادند. این واقعیت، ضرورت اصلاح ساختار فرماندهی و یکپارچهسازی مدیریت در بنادر را بیش از هر زمان دیگری یادآوری میکند.
از سوی دیگر، ابعاد پنهانتری هم در دل گزارش نهفته است؛ از جمله تهدید اعتماد بینالمللی به بنادر ایران. بندر شهید رجایی سالهاست که یکی از گلوگاههای راهبردی در تجارت دریایی منطقه محسوب میشود، اما یک حادثه، آنهم ناشی از ضعف زیرساختی، میتواند ذهنیت سرمایهگذاران و شرکای خارجی را دستخوش تردید کند. در جهانی که رقابت بندری با دقت میلیمتری سنجیده میشود، ایمنی و آمادگی در برابر بحران نه یک امتیاز، که یک الزام است. حفظ اعتبار ایران در معادلات لجستیکی منطقهای، در گرو ارتقاء همین زیرساختهاست.
بخش امیدوارکننده ماجرا اینجاست که این گزارش، صرفاً روایتی از یک فاجعه نیست؛ بلکه میتواند نقشه راهی برای آیندهای ایمنتر باشد. در دل آن، مجموعهای از پیشنهادات روشن و قابل اجرا ارائه شده که اگر جدی گرفته شوند، میتوانند سرنوشت بنادر ایران را تغییر دهند: از اجرای کامل برنامه پدافند غیرعامل و ایجاد سامانه ملی شناسایی و رهگیری محمولههای پرخطر گرفته، تا تدوین مقررات نوین ایمنی، ایجاد ساختار مدیریتی هماهنگ میان نهادهای بندری، گمرکی و امنیتی، و در نهایت، کاهش ماندگاری بیدلیل کالاها در محوطه بندر. اینها نه توصیههایی تئوریک، بلکه ضرورتهایی حیاتی برای جلوگیری از تکرار حادثهای مشابه هستند.
حادثه بندر شهید رجایی، میتوانست بدتر باشد. اما همینکه هنوز بندر ایستاده، خودش فرصتی است. فرصتی برای جبران، برای ساختن دوباره، و برای آموختن.
و اگر ما نخواهیم از عددها یاد بگیریم، روزی دیگر، در بندری دیگر، دوباره آتش از دل فلز برمیخیزد، دود بلند میشود، و کسانی دوباره میپرسند: چرا زودتر ندانستیم؟